جان جانان

ساخت وبلاگ

سلام پسرم 7روز دیگه مانده به تولد5سالگیت عشق بابا و مامان جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:19

چقدر زود گذشت باورم نمیشه اون کوچولوی 49 سانتی 3 کیلویی الان 2 ساله شده

جون مامان 2 ساله شدنت مبارک باشه 

عزیز مامان یه نمکدون شدی که هر لحظه زندگیمون رو با نمک میکنی وااااای نمک میریزی

جان جانانم عشقت اونقدر زیاده که قلبم گنجایشش رو نداره

دوست دارم عززززززیزم

آمبوله.   انبردست

ممبوله.  میمی

پامبوله. پاستیل 

گیله. کلید

ام ام. ماشین

اوج هیجانت دیدان دان دیدن دن

ششش. سس

مع. مغز

 

جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 19 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 3:02

پسرم عزیزتر ازجانم 30 ماه از تولدت گذشت و چه زود گذشت  تا مدتی پیش دایره واژه هایی که میگفتی بسیار کم بود و وقتی با مطالعه و مقایسه با شاخصهای استاندارد سنت به کم بودن این تعداد واژه پی میبردم یه کوچو جان جانان...ادامه مطلب
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 19 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 3:02

عزیزتر از جانم جان جانانم جانیارم نمیدونم چرا اینقدر زود برایم گذشت تا چشم بر هم گذاشتم 18 ماه گذشت خدا رو شکر که در سلامت کامل بزرگ میشوی ولی دوست دارم بیشتر این دوران از زندگیت را لمس کنمشاید به همین خاطر زود سپری شد عزیزتر از جانم عشق را با تو به نهایت چشیدم دوستت دارم ازاینکه پسری قوی هستی بسیار جان جانان...ادامه مطلب
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 26 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 17:10

عزیز عزیزتر از جانم ،جان جانانم ،جانیار جانم ،جان مامان این روزا مامان حال و روز خوبی نداره خبلی به هم ریخته ام واسه همینه  خیلی وقته مطلبی واست نذاشتم عشق و زیبایی لبخندات که یکی از بانمکترین و زیباترین لبخندهای دنیاست واسه من، باعث شده روزگار بگذرونممدتها هم به طرز عجیبی هر چه مطلب واست میذاشتم ذخ جان جانان...ادامه مطلب
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 10 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 6:18

به نام خدایی که در این پنج ماه بارها و بارها با تمام احساس به خاطر تولدت ،شکرگزارش شدم امروز پنج شنبه ۲۰خرداد ۹۵ ساعت ۱۲:۱۸ سوم رمضان خونه مادرجونیم دیشب با اولین شیطنت سفره افطار مادر جون رو بهم ریختی جان جانانم ،جانیار عزیزم ۲ساعت و ۸ دقیقه دیگر وارد ششمین ماه زندگیت میشوی عزیزم شش ماهگیت مبارک هر چند هیچ چیزی به صورت کامل باعث آرامش مادر جون بعد از دایی رضا نشده ولی مادر جون همراه با بزرگ شدنت کوچکی دایی رو مرور میکنه گاهی میخنده ولی اکثر اوقات چشماش اشکیه ، عزیزم آمدنت به زندگیمان خیلی کمک کرد تا غم نبودن دایی رضا رو خیلی راحتتر تحمل کنیم مادر جو جان جانان...ادامه مطلب
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 13 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:14

بعدازظهر جمعه 28/03/95 بعد از 14 روز که مهمون مادر جون بودیم همراه با دایی علی به سمت خونمون حرکت کردیم جان جانانم بین راه به خاطر بیقراریهایت در تقاطع جاده جدید و قدیم اتوبان قم از ماشین پیاده شدیم و عکسهایی با دایی و بابا گرفتیم که ازونا اینجا گذاشتم تا ببینی

جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 29 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:14

به نام خالق جانیار عزیزم دومین امید زندگیم هفت ماهگیت با اون لبخندای قشنگت مبارک باشه نمیدونم چرا همه آرزو دارن هر چه زودتر بچه هاشون بزرگ شه ولی واسه من همه چی برعکس شده دوست دارم این لحظه های ناب بزرگ شدنت رو بیشتر و بیشتر لمس کنم واسه همین دوست ندارم زود بگذره گاهی که به گذر ماهها نگا میکنم دچار اضطراب  میشم حالم بد میشه ولی مگه میشه جلوی زمان رو گرفت..... قربونت بریم من و بابا عاشقتیم امید زندگیمون شدی و نمیذاری سختیهای این بحره از زندگی ما رو به زمین بزنه جان جانانم جانیارم عاششششششششششقتم جان جانان...ادامه مطلب
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 16 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:14

جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janiyar94a بازدید : 12 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 12:14